با پیامبرخدا در آخرینحج(۵)
انبوهی از خیمهها برافراشته میشوند و منظرهای زیبا خلق میگردد. بسیاری در انتظارند تا پیامبر خدا خیمه را برای اقامت برمیگزینند یا روانه خانههای اقوامشان میشوند.
پیامبر دعوت اقوام را رد میکنند و میفرمایند در خیمه در کنار حجگزاران میماند.۱
بعد از اسکان کاروان در خیمهها و تیمار شتران و جابه جایی اثاثیه سفر، دستور حرکت به مسجد الحرام داده میشود.
پیامبر خدا وقتی از بیرون مسجد الحرام چشمانش به کعبه میافتد، سوار برشتر دستانش را به دعا به آسمان میگیرد و میفرمایند:
"الّلهُم اَنتَالسّلام و منکَ السّلام، فَحیّنا رَبّنا بالسّلام و.."۲
از باب بنی شیبه وارد مسجدالحرام میشوند و با استلام حجر، هفت دور طواف میکنند و بعد پشت مقام دو رکعت نماز به جای میآوردند و سپس با نوشیدن آب از چاه زمزم به صفا میروند و قبل از انجام سعی ساعتی در کوه صفا غرق در مناجات و دعا هستند.۳
چون تصور عدهای این بوده که سعی از آداب مشرکان است، پیامبر بر اساس آیه "اِنّ الصفا و االمروه من شعائرالله"۴، این باور را تصحیح کردند.
بعد از انجام سعی، در میان انبوه جمعیت، به تبیین حج تمتع بر اساس آیه ۱۹۶ سوره بقره میپردازند و امر میکنند کسانی که قربانی همراه ندارند، هر آنچه تا کنون انجام دادهاند، عمره تمتع قرار بدهند و از احرام خارج شوند.۵ حسب فرهنگجاهلیت، انجام عمره در ماههای حج زشت و بد شمرده میشد لذا برخیحاضر نشدند این امرخداوند را بپذیرند که موجب خشم و ناراحتی پیامبر شد۶. مجدد حاجیان را فراخوانده و میفرمایند: ای مردم ! آیا شما خدا و رسول او را تعلیم میدهید؟ سوگند به خداوند که من از همه شما به احکام خداوند داناترم و ترسم از خداوند از همه شما بیشتر است و اگر آنچه الان مشاهده میکنم اول مشاهده میکردم از اینها که پیشآمده، هیچ گاه با خود قربانی نمیآوردم و من هم از احرام خارج میشدم."۶
با این سخنان پیامبر، جمع زیادی از افرادی که در تردید بودند از احرام خارج میشوند ولی همچنان عده کمی ساز مخالف مینوازند و بهانهجویی میکنند و از پذیرش عمره تمتع و حکم خداوند سر باز میزنند!
از جمله عمر بن خطاب است که پیامبر خدا مشاهده میکنند همچنان در لباس احرام باقی مانده است. به او میفرمایند: ایعمر! چرا ترا در حال احرام میبینم؟ آیا با خود قربانیآوردهای؟
گفت: نه، نیاوردم.
میفرمایند: میدانی که من امر کردم کسانی که قربانی نیاوردهاند، از احرام خارج شوند.
گفت: ایرسولخدا، سوگند به خدا تا تو در احرم باشی، از احرام خارج نخواهم شد.
فرمودند: تو به این عمل ایماننمیآوری تا وقتی که بمیری.۷
رغم همه مناقشات و زحماتی که عدهای خو گرفته به فرهنگ جاهلیت ایجاد کرده بودند، انجام اعمال به پایان میرسد و جمعیت خسته از سفر و انجام اعمال،ساعتی در مسجدالحرام میآسایند تا همه آماده حرکت و راهی منطقه ابطح شوند و درخیمهها آرام گیرند.
● پیامبر در گذر از خیابانهای مکه، نگاهش را به شعب ابوطالب و آرمگاه جنةالمعلاة ( قبرستان ابوطالب) دوختهاند و حتی از آنجا فراتر بهسالهای کودکی و نوجوانی میروند و سخت دلتنگ همسر و حامی فداکارش حضرت خدیجه و عموی خردمندش ابوطالب است و قطرات اشک فراق آن یاران صورتش را خیس میسازد. بار دیگر خاطرات بدو باز میگردد و رشتهاش از هم گسسته نمیگردد.خاطراتی که از ذهنش نمیگذشت، مگر این که وجودش همراه با آرامش و خشنودی از آن سرشار میگردید، اما همین که درخاطرش زنده میشد، قطره اشک داغی بر گوشه چشمانش مینشست و قطره دیگری باصدایی آهسته و فریادی آرام بر گونههایش فرو میغلتید.
● رسیدگی به امور مردم به جای حضور در مسجد الحرام در نگاه پیامبر ارجح است. لذا از روز پنجم که در مکن اقامت دارند تا هشتم ذیحجه که به مشاعر میروند، به خاطر رسیدگی به امور حاجیان به مسجدالحرام برای اقامهنماز، زیارت و طواف و عبادت نرفتند و در همه روزها، ساعتها جلوی خیمه مینشینند و به سوالات مردم و مراجعاتشان پاسخ میدهند و بهامور آنان رسیدگی میکنند و گاه به بیان مسائل و احکام و آداب حج میپردازند و بر امور کاروان نظارت و به مدیریت حجاج میپردازند.۸
●پیامبر خدا مطابق سیره جاویدش سنتهای نیکوی پیشینیان را احیا میکنند و ارج مینهند. ازجمله آنها پذیرایی از حاجیان بوده است که از آن "رفادت حجاج"یاد میشود. این سنت نیکو را تأیید و ابقا میکنند. و در سال نهم هجری، سال حج البرائه که امام علی امیرالحاج بودند این مهمانی و اطعام به رسم اجداد پیامبر از سوی دولت نبوی به دستور پیامبر انجام گرفت و در حجةالوداع که خود حضرت امارت حج را عهدهدار هستند، این رفادت و اطعام حاجیان از سوی ایشان انجام میگیرد و همه حاجیان در یک روز قبل عزیمت به مشاعر مهمان پیامبر خدا میشوند و از همه ایشان پذیرایی میگردد.۹
- حمید احمدی
- --------------------
- ۱-اخبار مکه، ج۲، ص۱۷۳
- ۲-بیهقی، چ۵، ص۷۳
- ۳-تهذیب الاحکام، ج۵، ص۱۴۵
- ۴- بقره، ۱۵۸
- ۵- صحیح مسلم، ص۸۷۹، ح۱۳۰
- ۶--معالمالمدرستین، ج۲،ص۲۰۳
- ۷- همان
- ۸- اخبار مکه، ج۲، ص۱۷۳و الکافی، ج۴، ص۵۱۹
- ۹- شفاء الغرام، ج۲، ص۱۰۶